دختر آینه
سلام .امروز یه روز دیگه و یه شروع دیگه .دیشب بد بود ,خیلی بد .تلخیش هنوز آزارم میده .من از همه آنچه به گذشته میرسد بیزارم ,بدم میآید . چقدر گذشته حال بهم زنه و من حالت تهوع دارم دیشب دلم شکست و چقدر بد شکست .دیگه دوست ندارم به هیچ کدوم از خاطره هایی که به همه دیروزم ختم میشن فکر کنم من دختر تنهای آینه ام که در مرز تنهایی جا مانده ,مادرم را دریابید چقدر امروز متفاوت است . بوی نرگس و همه دیوانگی ایی که دوباره جان میگیرد .سکوت نه فریاد و چقدر خنده ام میگیرد به بازی ناتمام روزگار .سرما شلاق بر دست بر صورتم مینوازد و من درد جانسوزش را با جان و دل میپذیرم .خنکم میشود و عجیب احساسی است این درد ,زنده ام میکند و من میشوم اولین نجات یافته قانون تند روزگار بی تو هنوز نمرده ام ,زنده ام ,نفس میکشم و این یعنی معجزه امروز احساسم درد میکند بدجور . کاش باران ببارد از چشمهایم, اما حیف آنها هم خسیس شده اند و بارانشان را دریغ میدارند .دیگر دارم خفه میشوم و عامل مرگم خودکشی است . من قاتلم و اولین جنایتم قتل عام دسته جمعی همه احساسهایی است که محکوم به نداشتنشان ام .من مرده ام و تابوتم را بر دوش میکشند مردمان زنده کش مرده پرستی که ..... دستم به نوشتن نمیرود سلام . خیلی وقت است که به سراغت نیامده ام ,تاریخ آخرین قرارمان یادت هست ؟!زیر بهار نارنج کنار عطر نرگسها .راستی نگفته امت که نرگسها دوباره متولد شدند و من و خیالت جشن گرفتیم تولدشان را و پایکوبی کردیم چندصد ساله شدنشان . جایت خالی ,حافظ برایمان تفال زد و میدانی چه آمد ؟!دست از طلب ندارم تا کام من برآید یا جان رسد به جانان یا جان زتن در آید و من چقدر گریستم و آسمان نیز .اشکهایش را دوست داشتم یادت هست ؟!و بوی خاک نم خورده آرامم میکرد .خیالت دست بر شانه های تکیده ام داشت و چشم در چشمهای دلتنگم .چقدر همه حسودیشان میشد به لحظه پاک بودنمان باهم و آخر چشم زدنت همه بودنمان را, حسودهای بیچشم .و حالا من مانده ام با همه تنهایی و برهوتم در سکوتی که دارد خفه ام میکند . برایت نرگس آورده ام و شمعی روشن !!!تو همیشه دوستشان داشتی و آنها نیز .نرگسها بهانه ات دارند و من مانده ام با جواب بیجوابی !!! صدای کلاغها دارد میترساندم از گورستان تاریک شهر , تو نمیترسی ؟!!!خانه ات را شسته ام با آب دیدگانم و چقدر میدرخشد سپیدی اش در زیز نور مهتاب .دیگر باید بروم به ناکجا آباد قصه ها و باز میگردم دوباره و با خیالت همین نزریکیها قایم باشک بازی میکنم .قول میدهم و می آیم
Power By:
LoxBlog.Com |